درایت و شجاعت خلبان،جان داور فوتسال را نجات داد

به گزارش پایگاه خبری فوتسال ایران،روز گذشته دیدار تیم‌های آذرخش بندرعباس و ارژن فارس در بندرعباس برگزار شد که یکی از دو تیم به مرحله پلی‌آف لیگ دسته اول فوتسال صعود می‌کرد.

کادر داوری این مسابقه بعد از پایان بازی قصد بازگشت به تهران را داشتند و درحالیکه پرواز به موقع انجام شده بود اما به دلیل وخامت احوال حمید کاشانی داور این مسابقه، هواپیما بعد از گذشت ۵۰ دقیقه از پرواز بار دیگر به بندرعباس بازگشت.

در این رابطه کاشانی  گفت: بعد از بازی احساس خستگی می‌کردم و باید بلافاصله هم راهی فرودگاه می‌شدیم تا به تهران بازگردیم. داخل هواپیما احساس سرگیجه پیدا کردم و از مهماندار خواستم که برایم قرص بیاورند. وقتی قرص را آوردند، علاوه بر سرگیجه، عرق سرد هم داشتم و ناگهان بیهوش شدم. یک بار که چشمانم را باز کردم دیدم دستگاه اکسیژن به من وصل است و دوباره از هوش رفتم. ظاهرا ۵۰ دقیقه از پرواز گذشته بود که کاپیتان پرواز به خاطر وضعیت بد من تصمیم به بازگشت دوباره به بندرعباس گرفتند. از فرودگاه نیز مستقیما به بیمارستان تامین اجتماعی بندرعباس منتقل شدم و تحت مراقبت پزشکی قرار گرفتم. البته در تمام این مدت من بیهوش بودم و اینها را همراهم بعدا برایم تعریف کرد.

وی ادامه داد: امروز صبح به هوش آمدم و پزشک بعد از چکاپ کامل اعلام کرد که می‌توانم بیمارستان را ترک کنم. دلیل این اتفاق هم استرس و فشار عصبی عنوان شد. ظهر امروز توانستم در پروازی دیگر به تهران بازگردم. از کاپیتان شریفی که کاپیتان این پرواز هواپیمایی ایران ایر بودند تشکر می‌کنم و همچنین از دوست خوبم ولی امجدی که در کادر داوری این مسابقه بودند و در این مدت همراهم بودند و به خاطر من سفرشان را کنسل کردند.

کاشانی در پاسخ به این سوال که دلیل این فشار عصبی تنها حساسیت‌های این مسابقه بوده است، خاطرنشان کرد:‌ اکنون سه سال است که فدراسیون فوتبال هیچ پولی را به داوران نپرداخته، من خودم نزدیک به ۱۵ میلیون تومان طلب دارم. کمترین امکانات را به ما می‌دهند و بیشترین انتظار را دارند. قبل از مسابقه دائم از کمیته فوتسال و کمیته داوران تماس می‌گرفتند، سه مسابقه دیگر همزمان برگزار می‌شد و هر تیمی می‌برد، صعود می‌کرد. از قبل فشار روی من بود و این اتفاق هم آن را مضاعف کرد. البته بعد از مسابقه نیز درودیان از کمیته فوتسال و غفاری از دپارتمان داوران چند بار تماس گرفتند و پیگیر احوالم شدند.