شمسایی:تا امکانات نداشته باشیم قهرمان جهان نمی شویم/ وقتی مسوول فنی یک تیم میشوی دیگر باید همه را به یک چشم ببینی
به گزارش پایگاه خبری فوتسال ایران،او فعل خواستن را خیلی خوب صرف کرده است، شاید اگر به همین اندازه بدانیم از زمانی که او تصمیم گرفت به طور جدی فوتسال را آغاز کند تا روزی که بهترین بازیکن آسیا شد فقط شش ماه طول کشید آن هم با کم کردن ۲۸ کیلو از وزنش! کافی
به گزارش پایگاه خبری فوتسال ایران،او فعل خواستن را خیلی خوب صرف کرده است، شاید اگر به همین اندازه بدانیم از زمانی که او تصمیم گرفت به طور جدی فوتسال را آغاز کند تا روزی که بهترین بازیکن آسیا شد فقط شش ماه طول کشید آن هم با کم کردن ۲۸ کیلو از وزنش! کافی باشد. وحید شمسایی برای اینکه کلکسیون افتخاراتش امروز دیگر جایی برای قرار دادن جامهای جدید نداشته باشد خیلی تلاش کرده است. او از جنس فوتسال است. ناگفتههای بسیاری دارد که ترجیح میدهد آنها را بازگو نکند. از روزهایی که به استقلال آمد یا وقتی برادرش در مقابل چشمانش بازیکنان دیگری را به او ترجیح داد که البته برای این دومی حق را به برادر میدهد. وحید شمسایی را خیلی ساده دعوت کردیم، ساده آمد، ساده و صریح هم صحبت کرد.
چرا در مراسم انتخاب بهترینهای آسیا حضور نداشتی؟
برای اینکه خودمان در لیگ بازی داشتیم. از طرفی چند سالی است که دیگر مثل گذشته دعوتنامهای برای حضور در مراسم نمیآید. البته دو سالی که در استرالیا و چین بود شرکت کردم که در استرالیا علی دایی و در چین هم عباس ترابیان بودند. شاید برای AFC هزینه دارد که دعوت نمیکند.
وحید شمسایی در ۴۰ سالگی برای ششمین بار عنوان بهترین بازیکن آسیا، افتخاری که برای ما خوشایند بود را به دست آورد. اما تلنگری هم هست که چرا در همه این سالها بازیکنی مثل شمسایی ساخته نشده است. واقعا این ضعف نیست که ما کاندیدایی در فوتبال نداریم یا جایگزینی برای شما؟
این خیلی بد است که در قاره بزرگ آسیا دو جایزه به ایران میرسد که هر دو آن هم برای فوتسال است. البته فوتسال همیشه آبروداری کرده. از نظر من ضعف است که بهترین بازیکن هم از بهترین باشگاه انتخاب میشود. اما به لحاظ پشتوانهسازی باید بگویم که واقعا از نظر نیروی انسانی در پیشرفت عجیب و غریبی هستیم. جوانان باتجربه زیادی آمدهاند فقط فرقش این است که شاید قبلا خیلی بها میدادند که یکی مثل وحید شمسایی به چشم آمد که مدارج و مراحل ترقی را یکی پس از دیگری طی کرده است. حالا نیامدهایم سرمایهگذاری کنیم روی این رشته که بخواهیم بگوییم افت کرده و میخواهیم دوباره آن را از پایین به بالا بکشیم. رشتهای که در دستمان بوده، جهانی بوده، بینالمللی بوده، بهترین مربی دنیا، بهترین دروازهبان، مدافع و بهترین راس دنیا را داشته. حالا ولی میبینیم برای انتخاب بهترین بازیکن آسیا شدن خوشحال میشویم.
بعد از انتخاب شدن چقدر تماس تلفنی داشتی؟
خیلی زیاد. من به این فکر کردم که ورزشیها و غیرورزشیها به خاطر تیتر شما که زده بودید همه افتخار فوتبال ما یک فوتسالیست ۴۰ ساله، تماس گرفتند. یعنی آن ۴۰ ساله بودن همه را خوشحال کرد.
خودت چقدر به این موضوع فکر میکردی؟
باور کنید اصلا در تلاطم آن نبودم. خدا شاهد است که حقیقت را میگویم.
شاید به این دلیل که چندین بار این عنوان را کسب کرده بودی.
زمانی که بازی میکنی مدام میگویی باید از همه بهتر باشم و بروم جایزه را بگیرم و باید با همه متفاوت باشم که آن، شرایط خاص خودش را دارد. اما وقتی مسوول فنی یک تیم میشوی دیگر باید همه را به یک چشم ببینی، از همه استفاده بهینه کنی، باید بدانی با بازیکنی که از همه بهتر است چطور رفتار کنی که مغرور نشود و بازیکنی را که به لحاظ فنی پایینتر از بقیه بوده باید برسانی بالا… وقتی بازیکن تو گل میزند باید به عنوان اولین نفر خوشحال شوی، وقتی جایزه میگیرد تو باید اولین نفری باشی که تبریک میگویی و… به همین دلیل دیگر من ننشسته بودم که ببینم خودم هستم یا نه، دیگر داشتم تیمم را میدیدم، زمانی هم که اسم تاسیسات آمد آنقدر از این موضوع خوشحال شدم که از انتخاب خودم نشدم. فقط جالب بود AFC تیترهای عجیب غریب زیاد برایم زده بود. این تیتر شما هم خیلی جالب بود.
چند وقت پیش هم با AFC مصاحبه داشتی و…
در اصفهان که بودیم، خبرنگاری از یک مجله معتبر آمد با من مصاحبه کرد. او میگفت خیلی جالب است بازیکنانی که در قارهشان یا در دنیا بهترین میشوند همه یک جور هستند.
چطور؟
مثلا نوع حرف زدنشان خیلی به هم شبیه است. او میگفت، من ماندم که شما در این سن و سال میتوانی بازی کنی و موفق باشی. اما برای من طبیعی است چون همیشه میگویم اگر عقبه خوبی از خودم به جا گذاشته باشم آن وقت مدت بازی کردن هم ادامهدار میشود. یعنی اگر تا ۲۵- ۲۴ سالگی خیلی خوب تمرین کرده باشی و شش شما آمادگی تمرین کردن را داشته باشد طول بازی کردن شما هم زیاد است. من اهم این کار را سیدمهدی ابطحی میدانم.
چطور؟
برای اینکه روزی که با ایشان شروع کردم خیلی تمرین سخت به من داد، خب من ۱۰۵ کیلو بودم!
۱۰۵ کیلو؟
بله، روزی شش ساعت تمرین کردم تا وزنم را پایین بیاورم. بدنم بعد از آن دیگر عادت کرد به شرایط سخت و بعدش حسین شمس مرا دعوت کرد به تیم ملی و به من اعتماد کرد. چهار روز بود که به تیم ملی دعوت شده بودم که مرا جزو چهار نفر اصلی مقابل روسیه در اصفهان به زمین فرستاد. بعد از آن هم محمدحسن انصاریفرد آمد که به قول معروف مرا در پر قو بزرگ کرد و این پروسه ادامه پیدا کرد و بعدش هم خودم یک مربی روس گرفتم و دو ماه با او تمرین کردم و الان اگر میبینم که تیتر زدید یک فوتسالیست ۴۰ ساله، جذابیتش برای من همان ۴۰ ساله است، همین، وگرنه عناوین آنقدر زیاد است که من یک ویترین بسیار بزرگ از عنوانهای آسیایی و جهانی و بینالمللی دارم که هر شب هم به آنها نگاه میکنم و این انتخاب آخر چیز خیلی خفنی نبود. باور کنید جدی میگویم. البته اینکه بعد از چند سال ناکامی، این دو جایزه را گرفتیم برایم خوب بود.
به ویترین افتخاراتت اشاره کردی، فکر نمیکنی دیگر کافی است و باید اجازه بدهی بقیه هم به این نوع افتخارها دست پیدا کنند؟
من در هیچ سن و سالی خسته نمیشوم و در حال حاضر این مصدومیت اذیتم میکند. من عاشق ورزش کردن هستم. وقتی از خواب بیدار میشوم باید بدوم، باید تلاش کنم به همین دلیل وقتی زنگ سال تحویل میخورد از خانه خارج میشوم و نیم ساعت میدوم! در حالی که همه میروند تخمه، پسته و آجیل بخورند.
چرا؟
هر جا که باشم این کار را انجام میدهم چون استدلالم این است که باید سال را با ورزش شروع کنم. من میگویم اگر شنبه را خوب شروع کنم تا آخر هفته خوب است. اگر هم بد باشد تا آخر هفته به لحاظ ورزشی بد خواهد بود.
چرا اینطوری فکر میکنی، از شخصی یاد گرفتی یا…؟
نه این موضوع به من القا شد.
خرافاتی که نیستی؟
این بحث خرافاتی بودن در ایتالیا برایم به وجود آمد و کمی خرافاتی شدم. ببینید یکسری مسائل برایمان اعتقاد است که به خدا و ائمه توسل میکنیم، روحیه میگیریم و به جلو حرکت میکنیم اما یکسری مسائل هم برایم خرافات شده است.
مثلا؟
مثلا اگر امروز این ضربه را اینطوری بزنم تا آخر هفته همه چیز خوب است. اگر این توپم بیرون برود تا آخر هفته همه چیز بد است.
حالا واقعا اینطوری میشد؟
نمیدانم، ولی احساس میکردم این اتفاق میافتد و مدام به وقوع آن اتفاق فکر میکردم. شاید هم عادت است.
چطور یک فوتسالیست، وحید شمسایی میشود؟ خودت تلاش کردی یا کمک دیگران بوده مثل ابطحی که نامش را آوردی، حسین شمس، انصاریفرد و…؟
امیر خودمان که مرا به فوتسال برد و گفت وحید میتواند. به قول ایتالیاییها میگویند کوزی- کوزی یعنی ۵۰-۵۰، یعنی ۵۰ درصد آدم را هل میدهند ۵۰ درصد هم خودتی. امیر شمسایی روز اول گفت وحید بلد است، حالا اگر من کار را نمیگرفتم به اینجا نمیرسیدم. من خیلی تلاش کردم و از خیلی چیزها گذشتم. از سال ۷۸ بازی میکنم و همیشه گفتم ورزش برایم در اولویت است.
چطور؟
مثلا اگر امروز عروسی نزدیکترین آدم به من باشد و بازی هم داشته باشیم اول بازی میروم. به خاطر همین وقتی مراسمی در خانواده داریم اول از من میپرسند که آن روز بازی دارم یا نه، در واقع با من هماهنگ میکنند چون ورزش اولویت من است. این زندگی و حب وحید شمسایی است. چیزی است که به آن اعتقاد دارم و اعتماد کردم و در این رشته بزرگ شدم. من الان میآیم به خیابان و مردم تبریک میگویند و عکس میگیرند، این لطف خداست. (شمسایی قبل از ورود به دفتر روزنامه با تعدادی از هواداران در بیرون ساختمان عکس گرفت).
این حس، حس قشنگی است؟
خیلی، خیلی خوب است که مردم تو را به عنوان یک شاگرد قبول دارند و توانستی ادای دین کنی. وقتی این همه لطف را میبینی حس خوشحالی به آدم دست میدهد که توانستی میان مردم جا باز کنی و این از همه چیز بهتر است. وقتی توانستی در دل مردم جا باز کنی نتیجهاش میشود این همه پیامک، تلفن، این همه لطف.
سال ۷۸ با تیم پیمان قهرمان شدی، اصلا آن تیم پیمان امروز وجود دارد؟
خدا رحمت کند آقای غفرانپناه را که شاید ابداعکننده پول در فوتسال بود. آن موقع بازیکنان بزرگش، امیر شمسایی، سیامک داداشی، علی مهماندوست و کاظم محمدی بودند. آن سال یادم هست که یک میلیون و دویست هزار تومان به امیر شمسایی داد بعد مرا به خاطر امیر برداشتند، خیلی به من محبت کرد. من خیلی چاق بودم و تابستان که تمرین میکردیم دو، سه تا لیوان شربت میخوردم که به شوخی میگفت وحید الان همه شربتها را میخورد. ولی همان مرد با من قرارداد بست و بعد از سه ماه بازیکن تیم ملی شدم و سه ماه بعد بهترین بازیکن آسیا شدم. فاصله ۱۰۵ کیلویی بودنم تا انتخاب بهترین بازیکن آسیا ۶ ماه شد! چهارصد هزار تومان آن روز با من قرارداد بستند. یک خاطره دارم که تا امروز جایی نگفتم و دوست دارم الان بگویم.
بفرمایید.
سالن تمرین ما (فجر) روبهروی مجموعه انقلاب بود. یادم هست جام رمضان در قزوین بیشترین پول را به بازیکنان میدادند. آن موقع امیر شمسایی، بابک معصومی، رضا حیدریان و… بودند. من اصلا بازیکن نبودم. من دیدم امیرمان کنارم ایستاده و به بازیکنان میگوید فلان ساعت میروم برای بازی. من یک دوست صمیمی دارم به نام حسین سالاری که شریک من هم هست. او شاهد زنده است. من همان روز به او گفتم کاری میکنم که پول فوتسال ایران را من تعیین کنم.
ادعای بزرگی بود!
من بگویم چه کسی را بگیرد، من بگویم کدام بازیکن کجا برود. ناراحت بودم چون داداشم به من نمیگفت تو با بقیه بازیکنان بیا! شاید هنوز به آن بلوغ مورد نظر نرسیده بودم. دقیقا فصل بعد من با مدیرعامل صحبت کردم که چه نفراتی را بیاورد و امروز میگویم نقش آوردن پول بزرگ را در فوتسال من داشتم. یعنی این رنسانسی که ابتدا حاجآقا شفیعی در ارم کیش قم ایجاد کرد. من از لاتزیو برگشتم و روزنامهها زدند از رم تا قم، ۲۰ میلیون پول رضایت به استقلال تهران دادند و ۲۲ میلیون هم به من برای نیمفصل در حالی که قرارداد بازیکنان فوتسال چهار، پنج میلیون بود. در واقع قراردادم اندازه بازیکن چمنی شد. اصلا این قرارداد من ترکاند. سال بعدش یک مغازه به من در کیش داد که هنوز آن را دارم.
وقتی از رم به ارم کیش آمدی این تیم در جدول شرایط خوبی نداشت؟
بله، ما هشت بازی داشتیم. خیلیها به من گفتند اشتباه کردی که از لاتزیو آمدی تیم یازدهم جدول، اما خدا لطف کرد و ما شدیم تیم دوم ایران. رنسانس دوم را تام ایران خودرو به وجود آورد.
چطور؟
می خواهم بگویم ما چه تاثیری داشتیم و بعدش هم اصل تغییر را فولاد ماهان ایجاد کرد. آقای ریختهگران آمد که ۱۱۰ میلیون پول عجیب و غریبی بود که بعد من، محمد هاشمزاده و چند نفری را بردم حدود ۵۰ میلیون نفری برایشان گرفتم در حالی که بازیکن ملی ما شاید ۲۰ میلیون هم نمیگرفت. سال بعدش به ۳۰۰ و ۴۰۰ میلیون رسید. بعد از آن هم گیتیپسند و دبیریها و تاسیسات سرمایهگذاری کردند. هر جا رفتم دنبال قهرمانی بودم. اگر جاهطلب نباشیم به هدفمان نمیرسیم. امروز باید بگوییم حتما برنده میشوم.
جاهطلبی؟
اصلا شک نکن.
اگر جاهطلبی، چرا تو لیگ ایتالیا نماندی؟
من مال کشور خارجی نیستم. خانواده من کاملا مذهبی هستند و من برای مدت ۲۶ روز به چین رفتم که ۳۰۰ میلیون دادند. حتی گفتند چهار ماه بمان و حدود یک میلیارد تومان میدهیم اما قبول نکردم. محمود خوراکچی شاهد است که با تیم ملی به روسیه رفته بودیم آن موقع اسپارتاک مسکو به من ماهیانه ۱۰ هزار دلار میداد که خیلی بود. در واقع ۲۰۰ میلیون برای یک فصل میداد (سال ۲۰۰۳) از اسپانیا دعوتنامه داشتم. یادم هست آقای خاکپور و نمازی هم گفتند بیا آمریکا، حتی اقامت هم میدادند.
این موضوع که گفتی، با آن جاهطلبی که اشاره داشتی، در تضاد نیست؟
دقیقا همینطور است. من سال ۸۱ ایتالیا بودم. یورو ۹۷۰ تومان بود. من ۵۵۰۰ یورو حقوقم در ماه بود، ۶۶ هزار یورو هم پیش گرفته بودم. آن موقع یک آپارتمان در شمال تهران خریدم. میگویم، چون همه این سه نفر را دوست دارم. تورنمنتی نبوده که من باشم و بازیکن دیگری جایزه بگیرد.
امسال هم در تیم ملی نبودی اما انتخاب شدی.
امسال به نظرم حضورمان در باشگاههای آسیا و قهرمان شدن مزید بر علت شد. من وقتی از دبیری بیرون آمدم همه گفتند چون تیم سهمیه آسیایی گرفته، شمسایی ترسیده است. ولی من فقط از خدا میترسم. مربیگری مثل لاستیک ماشین است که هر لحظه جایگاهش تغییر میکند. پس باید مرد جنگ باشیم.
هدف شمسایی از این به بعد کجاست؟ قهرمانی جهان یا…؟
باید با واقعیت کنار بیاییم. این نسل فوتسال ما خیلی قوی است اما تا ساختارمان را نسازیم قهرمان جهان نمیشویم. اصلا سمتش نباید رفت، پارسال من به خاطر اعتبارم رفتم پخش مستقیم گرفتم. من ایتالیا بازی میکردم هر هفته یک پیراهن به من میدادند با یک تبلیغ، چون پخش مستقیم بود اما ما این چیزها را داریم؟ نه. ما در سالن ساری که برای فوتسال نیست بازی میکنیم و سالن میثاق در رختکن سونا و استخرش لباس عوض میکنیم. باید ساختار درست شود وگرنه قهرمان جهان شدن کشک است. در حال حاضر نیروی انسانی ما از امکاناتمان جلوتر است.
کیروش هم به این مسائل ریز اشاره میکند.
من در ایتالیا روز اول که قراردادم را گرفتم به من گفتند چه کفشی میپوشی، گفتم فلان مارک، همان شب ۱۰ جفت برای من آوردند که من گفتم سه جفت کافی است. خواستم پهلوان بازی درآورم اما تدارکات تیم میگفت اگر نگیری نمیگویند چه آدم خوبی هستی اگر بگیری هم نمیگویند چه آدم بدی هستی. من یاد گرفتم از جزییات به کلیات برسم.
درباره این جزییات بیشتر بگو.
جزییات یعنی اینکه پاداشها باید دو روز قبل از بازی پرداخت شود. این را صورتجلسه میکنم. لباس و امکانات باید همیشه در اختیار تیم باشد. این خیلی بد است که بازیکن تیم ملی ما یک دست لباس داشته باشد. ما ۱۰ سال پیش قهرمان آسیا شدیم پراید به ما دادند الان تیم به جام گرندپری میرود و ۶۰۰ دلار میگیرد. وقتی به بازیکن نرسی نباید توقع داشته باشی. کیروش به خدا درست میگوید. اگر جزییات را درست نسازیم در کل به مشکل میخوریم. ما بازیکن خوب زیاد داریم که باید مورد توجه قرار بگیرند. من همیشه گفتم سال ۲۰۰۸، حدود پنج، شش بازیکن یکدست داشتیم اما الان حدود ۱۰ بازیکن یکدست داریم.
شبی که در ۴۰ سالگی بهترین بازیکن آسیا شدی با اولین مرتبهای که این عنوان را به دست آوردی چقدر فرق داشت؟
سال اول اصلا خوابم نمیبرد و دوست داشتم زود صبح شود ولی این دفعه خیلی راحت خوابیدم.
آن روزها که ۱۰۵ کیلو بودی به لحاظ مالی، مشکلی برای ورزش کردن نداشتی؟
ما خیلی مرفه نبودیم اما دستمان به دهنمان میرسید. خانوادهمان فوتبالی بودند. پدرم استقلالی و برادرم پرسپولیسی. شاید اگر داییام سراغ تحصیل و دکتری نمیرفت فوتبالیست بزرگی میشد چون در شاهین بازی میکرد. در محل به دایی ام میگفتند اوزه بیو.
در صحبتهایت گفتی خیلی تلاش کردی و زحمت کشیدی که به اینجا برسی اما شاید از این به بعد حفظ این همه موفقیت سختتر باشد. یعنی باید انتخابهای صحیحی داشته باشی.
تا الان پای اعتقادات و مواضعم بودم. جام جهانی را از دست دادم اما پای اصولم ایستادم. نمیدانم دو سال بعد چه میشود. همین امسال وقتی تاسیسات مخالف حضورم در تیم ملی بود و گفت نه، گفتم نه. خودم را به در و دیوار نزدم. آقای دکتر منوچهری اینطور صلاح دانست و خدا هم این را برایم گذاشت. حرف شما درست است اما نمیتوانی بگویی همیشه حتما برندهای.
نیمکت تیم ملی یک روز به شما میرسد و…
نمیشود بگویم حتما میرسد، نه، حداقل من اینطور فکر میکنم. همین امسال تیم ملی رسید و نرسید.
شاید الان چون بازی میکنی، این مساله به تعویق میافتد. اصلا یک سوال دیگر، اگر دکتر منوچهری رضایت میداد و سرمربی تیم ملی میشدی بازی هم میکردی؟
اتفاقا آقای افتخاری گفت نباید بازی کنی اما چون نرسیدیم، خیلی هم فکر نکردیم؛ یک گوش ما در شد و گوش دیگرمان هم دروازه.
پس میخواستی بازی کنی؟
آنجا باید تصمیم میگرفتم. من به قرآن خیلی اعتقاد دارم و مدام استخاره میکنم. برای این کار سه بار استخاره کردم و هر سه بار هم صبر آمد.
ناظمالشریعه گفته درهای تیم ملی به روی شمسایی باز است اما انگار خودت تمایلی نداری.
ببینید وقتی سرمربی دبیری تبریز شدم، چین یک رقم وسوسه انگیزی داد. به خودم گفتم من سرمربی بودم حالا بروم بنشینم و یک مربی برایم حرف بزند، نمیشود. یک دلیلش همین است که بازیکنان نشستهاند و من ایستاده برایشان حرف میزنم و حالا برعکس شود و من بنشینم، بازیکن برایم حرف بزند.
پس الان نمیتوانی در آن قاب قرار بگیری.
سخت است.
به هرحال افتخاراتت سنگینی میکند.
شما باید چند موضوع را در نظر بگیرید. اول اینکه شما به عنوان سرمربی حرف اول را میزدی، ولی حالا بروی کنار بازیکنی بنشینی که بازیکن خودت بوده است. دوم، هر طور حساب میکنی، میبینی که تالار افتخاراتت زیاد است و تو باید بنشینی و بالا را نگاه کنی.
شاید هم به کار آن مربی اعتماد نداشته باشی.
این عین واقعیت است. من دو سال روی مقوله مربی- بازیکن کار میکردم. به علی پروین نگاه کردم. با برادرم که پرسپولیسی است به استادیوم میرفتم. پدرم که استقلالی بود مرا به شیرودی میبرد. یادم هست در بازی پرسپولیس- شاهین، که پرسپولیسیها یک گل عقب بودند، همه میگفتند پروین بلند شو. در استقلال هم یادم هست از هما یک- صفر عقب بودند همه داد میزدند روشن بلند شو.
شاید بهتر باشد دومین قهرمانی را با یک تیم بیاوری و بعد به تیم ملی بروی. علی دایی با سایپا قهرمان شد بعد رفت تیم ملی که موفق نشد.
من با دبیری و تاسیسات قهرمان شدم، در آسیا هم قهرمان شدیم. همین آقای برزگر به من گفت خیلی زرنگی و میخواهی فشار را از تیمت برداری و قول قهرمانی نمیدهی. اما واقعیت این بود که زورمان نمیرسید اما الان باید زورمان برسد و باید قهرمان شویم. پس دیگر فشاری برنمیدارم.
نفراتی که کنار شما بازی میکنند باید خودشان را به سطح تو برسانند.
الان بودن من در زمین خیلی سخت است. چون مربی هستم در شرایط ۷۰ به ۳۰ به من پاس میدهند.
زمان کخ، شما به تیم استقلال آمدی. همه میگفتند وحید را آوردهاند که ترانسفر کنند اما انگار بعضیها دوست نداشتند این اتفاق بیفتد. دقیقا زمانی بود که آنها برای لیگ قهرمانان آسیا آماده میشدند و…
چون اینها بزرگان فوتبال هستند من قسم خوردم درباره استقلال حرف نزنم. حرف زیاد تو دلم دارم. من این حرفها را نمیزنم، شما میتوانید در قالب سوال بپرسید. اما فقط یک چیز را میگویم و آن اینکه فوتبال را از فوتسال راحتتر بازی میکردم. یک بازی انتخابی گذاشتند در زمین شماره ۲ کمپ برای لیگ قهرمانان آسیا. من در تیم ذخیرهها بودم. هاشمینسب، مسعود قاسمی و رسول خطیبی با ما بودند. سیروس دینمحمدی، فکری، طباطبایی، اکبرپور، یدا… اکبری، نیکبخت و… آن طرف بودند. من یک پاس گل دادم و یک گل زدم. من همین یک خاطره را میگویم و از آن میگذرم. ما رسیدیم به شهر دبی. قبل از بازی با السد آقای کخ به من قسمتی از زمین را نشان داد و گفت فردا این محوطه در اختیار توست. یعنی قرار بود جزو ۱۱ تا باشم اما فردا که شد در ترکیب نبودم. خدا شاهد است به جان سه تا دخترم، عین واقعیت است. (وحید صحبتهایی را مطرح کرد که به رسم امانت پیش ما ماند). ما در باشگاه ایرانیان نشسته بودیم که پیشنهاد لاتزیو برایم آمده بود اما بعضی از بازیکنان مسخرهام میکردند و اذیت شدم.
از پرسپولیس پیشنهاد داشتی؟
نه، چون همه مرا به عنوان یک فوتسالیست میشناختند. من آن موقع عاشق درودگر و انصاریفرد بودم. یادم هست به پیروز قربانی گفتم به تهران برسیم فرار میکنم و میروم فوتسال. ولی دقیقا داستان ترانسفر من بود.
حلالشان میکنی؟
بله، باید بگذری. شاید قسمت بود.
البته یک بازی، به زمین رفتی.
بله، بازی با الهلال، پست غیرتخصصی، ۱۵ دقیقه آخر ما عقب بودیم. من پشت دو تا دفاع بازی میکردم که مرا بردند گوش راست. من دفاع راست بلد نبودم.
از این بحث خارج شویم. کدام یک از افتخاراتت بیشتر برایت ارزش داشته است؟
همیشه اولین عنوان، خاطره خوبی برایم بوده است. من حدود ۲۸ کیلو وزن کم کردم و بعد از ۶ ماه بهترین بازیکن آسیا شدم.
عکس چاقی شما را تا حالا ندیدهایم.
من از ایتالیا یک عکس دارم که آن هم عکاس باشگاه موقع آمدن به من داد که آن هم در خانه پدرم است. هیچ وقت دنبال عکس گرفتن نبودم.
فیلم بازیها چطور؟
نه، فیلم هم ندارم. یک نفر از سوئد آمده بود فیلم زندگیام را بسازد، باور کن رفت از شبکه سه گرفت. من فقط فیلم اولین بازی با برزیل را دارم که در تهران ۴-۴ شدیم و من و فالکائو درگیر بودیم. آن هم فیلم ویدئویی است.
گفتی گل شانسی زدی، گل عجیب هم زدی؟
خیلی، گل زدن کلا عجیب است.
افتخاری گفته، شمسایی نباید از ما دلخور باشد و حمایت ما باعث انتخاب او شد؟
چرا من دلخور باشم؟ درباره حمایتش از من بنویس، گل زده یا پاس گل به من داده که حمایت کرده است؟ اولا خدا مرا حمایت کرد بعد تک تک بازیکنان و گروه فنی باشگاه، همین. من انتظاری ندارم. من گفتم همیشه جایی میروم که برایم فرش قرمز پهن کنند. دلخوری ندارم، اتفاقا خیلی هم با او دوست هستم.
مصدومیت PCL شما به کجا رسید؟
PCL من کلا پاره است. از دکتر نوروزی و قائممحمدی هم تشکر میکنم که خیلی به من کمک کردند.
منبع:ایران ورزشی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰