Che khabar az jadogar?
تقی پور:بعدا خواهم گفت که چه جوری شمس آمد و بازیکنانم را اجیر کرد
به گزارش پایگاه خبری فوتسال ایران،”اسماعیل تقیپور” سرمربی سابق تیم فوتسال مس سونگون ورزقان در گفتوگویی مفصل از خود و تیم سابقش گفت.
* با سلام و تبریک سال نو، لطفا در ابتدا بیوگرافی کوتاهی از زندگیتان بفرمایید؟
اسماعیل تقیپور، متولد سال ۱۳۵۴ شهر تبریز هستم. در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم. ۵ برادر و ۲ خواهر دارم. در سال ۷۹ ازدواج کردم که حاصل آن یک فرزند پسر ۱۲ ساله به اسم پویا است.
خانواده من ورزشی نبود. تنها فرد خانواده بودم که به طور حرفهای در رشته فوتبال به ورزش روی آوردم و در کنار فوتبال درسم را هم ادامه دادم. الان دانشجوی رشته تربیت بدنی در مقطع کارشناسی هستم.
در رده جوانان سابقه بازی در تیمهای فوتبال ایدم و کمپیتوری را دارم. یک دوره هم در تیم بسیج تبریز که در لیگ کشوری بود، بازی کردم. به آن صورت در تیم بزرگی بازی نکردهام.
* چطور شد به فوتسال آمدید؟
قضیه فوتسالی شدن من به زمان خدمت مقدس سربازی برمیگردد. با کمک آقای وزیرآبادی به سپاه پذیرش شدم و به مالک اشتر ارومیه افتادم. زمانی که به ارومیه رفتم فوتسال بازی میکردیم. اتفاقا ماه مبارک رمضان بود و مثل اکثر نقاط کشورمان در ارومیه هم مسابقات جام رمضان برگزار میشد. ما هم تیم پادگان را با نام “آذراب” تشکیل دادیم و به این مسابقات رفتیم که در نهایت توانستیم مقام دوم ارومیه را کسب کنیم.
پس از مسابقات جام رمضان یک دروه مسابقات دیگر در شهر ارومیه برگزار شد. ما نیز با تیم پادگان شرکت کردیم و این بار قهرمان شدیم. پس از این مسابقات به تبریز بازگشتم. بازهم تقارن شد با ماه مبارک رمضان و جام رمضان. بلافاصله ما در تبریز یک تیم تشکیل داده و به این مسابقات که در سالن علوم پزشکی برگزار میشد، معرفی کردیم. در آن تیم نفراتی چون آقای شهرآرا، عظیمی و حسین قضایی حضور داشتند که توانستیم عنوان قهرمانی را به دست بیاوریم.
بعد از این مسابقات با همین تیم که نامش “تیم عباسپور” بود، ادامه دادیم ولی فقط در مسابقات جام رمضان شرکت میکردیم چون مسابقات لیگ استان در آن سالها برگزار نمیشد.
زمانی که لیگ استان برگزار شد در این لیگ مربی تیمهای عباسپور و اتشیا بودم. سپس به لیگ برتر و تیم بازرگانی آمدم. به همراه تیمهای بازرگانی که بعدا به گسترش فولاد تغییر نام داد، شهرداری و مس سونگون از مسابقات زیرگروه به دسته دو، دسته یک و لیگ برتر رسیدم. البته با تیم شهرداری تبریز از لیگ دسته دو به لیگ دسته یک صعود کردیم که سپس حسین قضایی هدایت این تیم را بر عهده گرفت و این تیم را روانه لیگ برتر کرد. پس از حضور شهرداری در لیگ برتر بار دیگر به این تیم بازگشتم و ۲ فصل سرمربی تیم در لیگ برتر بودم که فصل گذشته به مس سونگون واگذار شد و من نیز با تیم مس به کار خود ادامه دادم.
* از آغاز مربیگریتان برایمان بگویید.
در همان تیم آذراب که در ارومیه تشکیل داده بودیم و با آن قهرمان شدیم، هم بازی میکردم و هم مربی بودم. از آن موقع مربیگری من شروع شد و فقط در تیمهای بازرگانی و گسترش فولاد کمک مربی بودم که در آن تیمها آقای سهرابی سرمربی بود.
* اولین بار که به صورت رسمی سرمربی شدید در کدام تیم بود؟
شهرداری تبریز. در تیم گسترش فولاد که کمک مربی بودم همزمان سرمربی تیم دسته دومی شهرداری تبریز شدم.
* کار کردن در دو تیم به صورت همزمان آن هم به دو شکل مربیگری سخت نبود؟
چون بازیها تداخلی نداشت مشکل خاصی پیش نیامد و ازقضا توانستم تیم شهرداری را به لیگ دسته یک و لیگ برتر برسانم.
* پس سابقه سرمربیگریتان در لیگ برتر به تیم شهرداری برمیگردد؟
بلی. لیگ برتر امسال که هدایت مس سونگون را بر عهده داشتم سومین سال سرمربیگریام در لیگ برتر بود.
* علت اصلی پیشرفت سریعتان در عرصه مربیگری را چه میدانید؟
زمانی که در تیم شهرداری بودم شاگرد آقای سهرابی بودم. به نظرم وی علت اصلی پیشرفت سریع من بود چون کمک زیادی به من میکرد و عامل رسیدنم به این مرحله از مربیگری بود. همچنین وظیفه میدانم از تمامی کسانی که در این سالها من را مورد لطف و حمایت خود قرار دادهاند، تشکر کنم بخصوص آقای حسین شیخ الاسلام که انصافا برایم سنگ تمام گذاشتهاند.
* از مس سونگون برایمان بگویید؟ نیم فصل قهرمان لیگ برتر شدید اما زمانی که سوم بودید شما را به شکل عجیبی از تیم کنار گذاشتند؟
با تیم مس نتایج خوبی گرفته بودیم و تیم در رده سوم بود. این درحالی بود که دبیری برای قهرمانی در آسیا و لیگ بسته شده بود اما نتوانست در لیگ به مقامی بهتر از هشتمی برسد و ما که تیم را برای ششمی بسته بودیم در رده سوم بودیم. به شخصه عقیده دارم اخراجم عمدی بود و پشت پرده مسائلی بود که در روزهای آینده افشا خواهم کرد.
البته باید بگویم که لطف خدا بود که شامل حال من شد تا به این مرحله برسم و همانطور که گفتم مسائلی بود که بعدا خواهم گفت که چه جوری شد شمس آمد و بازیکنانم را اجیر کرد و کلا چه چیزهایی عامل این قضایا بود.
* از این قضایا بگذریم، میدانیم که یادآوری آن ناراحت کننده است. خوشترین خاطرهای که در فوتسال داشتید کدام بود؟
خاطرات خوش زیاد است. یکی به همان تیمی برمیگردد که باوجود اینکه در فاصله یک هفته مانده به مسابقات بسته بودیم و در مسابقات شرکت کردیم اما توانستیم به مرحله پلی آف برسیم و همچنین امسال که نتایج غیرمنتظره گرفتیم و قهرمان نیم فصل شدیم اما اگر خوشترین آن را بگویم به ساری باید اشاره کنم. از زمانی که من یادم میآید تیمهای تبریزی نتوانسته بودند در ساری مقابل شهروند به پیروزی برسند اما ما امسال با تیم مس توانستیم این طلسم را بشکنیم. شیرینی برد در ساری خیلی به دلم نشست.
* پس میتوان گفت خوشترین خاطره مربیگریتان بود، درست است؟
بلی ولی غیر از آن، سه دوره هم در لیگ کشورى کارگران شرکت کردیم که در این مسابقات نیز پس از پانزده سال دو مقام دومى و یک مقام اولى بدست آوردیم. همیشه هم نفرات شاخص ملى در تیمهای تهرانى بازى میکردند که در فینال آقایان شمسایى، رضا ناصرى، سیامک داداشى، امیر حنیفى، حسین سلطانى و مجید رییسى هم بودند. در آن دوره بهترین و فنىترین مربى هم انتخاب شدم که این نیز از خاطرات خوش مربیگریام است.
* از فوتسال فاصله بگیریم، خوشترین خاطره زندگیتان چیست؟
من یک پسر به اسم پویا دارم. در سن ۷ سالگی وی را در یک مدرسه فوتبال ثبت نام کردیم اما درست یک سال بعد توانست به تیم ملی زیر ۱۰ سالدعوت شود که برای من خیلی جالب و شیرین بود و فکرش را نمیکردم که به این زودی به تیم ملی برسد.
*از ثبت نام فرزندتان در این مدرسه فوتبال بگویید؟ از آن ثبت نامهای معروف بود؟
به هیچ وجه، یک ثبت نام عادی بود و بدون اینکه پسرم را به کسی سپرده باشم وی به تیم ملی دعوت شد که به همین دلیل خیلی خوشحال شدم و خوشترین خاطره زندگیام است.
* تلخترین خاطره ورزشی و غیر ورزشی؟
تلخترین خاطره ورزشیام امسال رقم خورد که قول صافی و صداقتم را خوردم و در مورد غیر ورزشی هم از دست دادن پدرم بود که ۳ سال پیش به رحمت ایزدی پیوستند.
* اوقات فراغتتان را چه جوری میگذرانید؟
راستش را بخواهید اصلا اوقات بیکاری ندارم که بگویم فلان کار را انجام میدهم چون از صبح تا ظهر همیشه اداره هستم و بعد از ظهر نیز در تمرینات تیم حضور داشتم، که به همین دلیل اصلا اوقات فراغتی در این سالها نداشتم.
*اهل رفیق بازی هستید؟
همانطور که گفتم زمان فراغتی ندارم ولی دوستانی هم که دارم بیشتر فوتبالی هستند آقایان صالح پناهی، کریم پور و بخشی زاده که مربی هستند و بیشتر مشاوره میگیرم.
*نزدیکترین دوست؟
همسرم. همیشه در غم و شادی در کنار من هستند و یار و یاور من میباشند.
*غذای مورد علاقه؟
قورمه سبزی را خیلی دوست دارم مخصوصا قورمههای مخصوص شهر تهران که سبزی خاصی در آن استفاده میشود.
*آشپزی چی؟ بلدید؟
آشپزی هم اصلا بلد نیستم و در این زمینه خیلی طنبل هستم.
*در کار خانه به همسرتان کمک میکنید؟
اصلا. بیچاره همسرم، تا بحال یک مورد هم در کار خانه به وی کمک نکردهام.
*بزرگترین آرزوی ورزشی و غیر ورزشی؟
بزرگترین آرزوی ورزشیام این بود که با مس قهرمان لیگ برتر شویم که امسال هم انصافا قریب الوقوع بود ولی به هر دلیلی نشد. آرزوی هر مربی این است که در کمترین زمان ممکن برای تیمش قهرمانی بیاورد. در ناامیدی بسی امید است من هم ناامید نیستم و کندوکاش خواهم کرد تا ببینیم ایراداتم چه بود تا با برطرف کردن آنها، در سالهای آینده به آرزویم برسم.
غیر ورزشی هم موفقیت خانوادهام و رسیدن پسرم به آرزوهایش.
*چه زمانی فکر میکنید از ورزش اغنا شدهاید؟
هر زمانی که احساس کنم دیگر ذهن و توانم نمیکشد و نمیتوانم مثمرثمر باشم.
*سالی که گذشت چطور بود؟
یک عده میگویند برای من خوب نبوده اما خودم عقیده دیگری دارم و درست است که سال پرفراز و نشیبی داشتم و حتی در مقطعی هم به علت فشار زیاد کار بیمار شده بودم ولی درکل خوب بود. شیرینی زندگی هم به این شیرینی و تلخی لحظات است. هیچ چیزی به راحتی به دست نمیآید.
*پیشبینیتان از سال ۹۴ چگونه است؟
امیدوارم بهتر از ۹۳ باشد.
*بهترین عیدی که تا به امروز گرفتهاید؟
از خدا بیامرز پدرم بود که در آن موقع برایم بسیار بجا و لازم بود.
*دوست دارید چه عیدی از خداوند در سال جدید بگیرید؟
در سال جدید از خداوند براى تمام مسلمین جهان، خودم و خانوادهام آروزى سلامتی و موفقیت میکنم. انشالله سالی سرشار از شادکامی و سربلندی برای ملت عزیزمان باشد.
*چند کلمه میگوییم، اولین چیزی که به ذهنتان میسد را بیان کنید؟
تبریز: دیار و افتخار. هرجا باشم با افتخار سینهام را به جلو میدهم و میگویم تبریزی هستم.
فوتسال: نوعی عشق.
خسوس کاندلاس: یک مربی معمولی. معتقدم در کشورمان مربیان زیادی بهتر از کاندلاس داریم.
شمس: بهتر است صحبتش را نکنیم. با اینکه احترام زیادی برایش قائلم اما امسال بزرگترین ضربه را به من زد.
فالکائو: گوشیام را ببینید ویدئوهای او را دارم و هر وقت ۴، ۵ دقیقه فرصت کنم حتما میبینم چون حرکاتش در فوتسال یک درس و آموزش است. حرکاتش واقعا تمرینی است و خیلی چیزها میشود یاد گرفت.
نوروز: بهترین روزهای سال
تراکتور: نماد آذربایجان و شهر تبریز
پدر و مادر: {با یک آه افسوس میگوید: متاسفانه ۳ سال پیش پدرم را از دست دادم که همانطور که گفتم تلخترین خاطره زندگیام است.} الان مادرم دار و ندارم است و همیشه دعاهایش پشت سرم. دعاها و نذریهایی که میدهند همیشه قوت قلبم هستند.
خدا: امسال به عینه لمسش کردم. هیچ کارشناسی پایان مس را حتی در رده ششمی هم پیشبینی نمیکرد و این خواست خدا بود که سوم شدیم.
برچسب ها :تیم ملی فوتسال،تیم ملی فوتسال ایران،فوتسال ایران،پایگاه خبری فوتسال،پایگاه خبری فوتسال ایران،
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پاسخ به نام ... انصراف از پاسخ دادن
اقا اسماعیل یادتونه بازیکنای گسترش فولادو عجیر کردی که بازی نکنن تا محمود خوراکچیو بزارن بیرون؟ البته به کمک میر معصوم سهرابی،فرخ،مجید زارعی ،
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲