اگر آقای ابطحی مایل به رفتن از تیم ملی حفاری نبودند(بخاطر مشکلات خانوادگی)تا هم اکنون سرمربی این تیم می ماند
همچنین اقای ناظم الشریعه
مطلب و تحلیل بسیار زیبایی بود
حکایت چمدان به دستهای فوتسال
پایگاه خبری فوتسال ایران – سعید پروا خبر خیلی ساده بود؛ “مارک کارمونا برای چهارصدمین بار بر روی نیمکت بارسلونا نشست.” شاید این خبر در نگاه اول مطلبی بیارزش و کماهمیت برای ما باشد و برای اسپانیاییها یک اتفاق طبیعی. ولی وقتی با دقت به خبر نگاه میکنیم و کمی به عمق آن فکر میکنیم
پایگاه خبری فوتسال ایران – سعید پروا
خبر خیلی ساده بود؛ “مارک کارمونا برای چهارصدمین بار بر روی نیمکت بارسلونا نشست.” شاید این خبر در نگاه اول مطلبی بیارزش و کماهمیت برای ما باشد و برای اسپانیاییها یک اتفاق طبیعی. ولی وقتی با دقت به خبر نگاه میکنیم و کمی به عمق آن فکر میکنیم و با فوتسال وطنی خودمان مقایسه میکنیم به یک حقیقت پی میبریم. حقیقتی که مانند دیگر حقایق تلخ است. و آن حقیقت این است “عمر سرمربیگری کدام یک از مربیان ما در یک باشگاه بیش از ۱۰۰ بازی است؟”. شاید بهتر باشد اینطوری به قضیه نگاه کنیم. کدام مدیر با سرمربی باشگاهش قرارداد بلند مدت میبندد و اجازه میدهد بر طبق برنامه کار خود را پیش ببرد؟
در دنیای فوتبال و فوتسال حرفهای یکی از اصول باشگاهداری بستن قراردادهای بلند مدت با مربیان و بازیکنان است. قراردادهایی که بر اساس نیاز و دوراندیشی آن باشگاه بسته میشود. حضور مداوم یک سرمربی و یک بازیکن در یک باشگاه باعث میشود تا آنها خود را جزئی از آن باشگاه بدانند و بر اساس تفکرات و اهداف باشگاه حرکت کنند. اما در فوتبال و فوتسال نیمه آماتور ما عمر قراردادها گاه به یک نیم فصل هم نمیکشد و گاهی بعد از چند بازی از سوی بازیکن و حتی سرمربی یک طرفه فسخ میشود بدون آنکه حتی خسارتی به باشگاه پرداخت شود.
ثبات مدیریت و مربی و گاهی بازیکن یکی از اصول ابتدایی باشگاهداری در دنیای امروز است. ثبات این سه عامل باعث میشود در کنار پیشرفت و حرکت بر روی یک مسیر مشخص و از پیش تعیین شده٬ مزایای دیگری همچون برندسازی نیز برای آن باشگاه داشته باشد. نمونه بارز آن سر الکس فرگوسن است که همه آن را با سرمربیگری منچستر یونایتد میشناسند و یا آرسن ونگر در آرسنال که با وجود کسب نتایج ضعیف در بعضی از بازیها همچنان در مسند سرمربیگری این تیم نشستهاست. در دنیای فوتسال نیز همگان تیم ملی اسپانیا را با لوپز و تیم ملی برزیل را با فاکائو میشناسند. فالکائویی که با وجود مصدومیت و سن بالا در جام جهانی ۲۰۱۲ به تیم ملی کشورش دعوت شد تا نماد و برند آن تیم در آن مسابقات باشد.
در بحث باشگاهی نیز این موضوع صادق است. که نمونه آن مارک کارمونا در بارسلونا است. نماد تیم ملی ما و باشگاههای ما چه کسانی هستند؟ کدام باشگاه ما قراردادهای بلند مدت و حتی میان مدت با کادر فنی و بازیکنان خود میبندند؟ شاید بتوان تنها از مجید مرتضایی نام برد که البته وی سرمربی مادامالعمر تیم پدر خود است! ولی همین ثبات باعث شدهاست تا این تیم مشهدی همواره در نتیجهگیری یکسان عمل کند و هیچگاه پرفراز و نشیب ظاهر نشود.
در میان دیگر تیمها در چند سال اخیر تنها رضا لک در قرچک ۳ فصل سرمربیگری در این باشگاه را تجربه کرد که ماحصل آن دو قهرمانی و یک سومی با آن تیم بود. بعد از لک٬ منصوری در چند سال گذشته هیچگاه روی آرامش را ندید. از دیگر نمونهها میتوان به حضور دو ساله ابطحی در ملی حفاری اشاره کرد که توانست این تیم را جزو مدعیان لیگ ایران کند. پس از او ناظمالشریعه سکان هدایت حفاری را بر عهده گرفت و توانست با پیش بردن برنامههای رو به جلوی باشگاه٬ که ماحصل یک مدیریت قوی و با برنامهریزیست٬ ثبات نسبی را در نتایج و جایگاه ملی حفاری به وجود بیاورد.
در گذشته نیز رعدی در راه ساری در چند فصل حضور خودش در این تیم ثباتی را ایجاد کرده بود که باعث پبشرفت این تیم مازنی و حرکت رو به جلوی آنها در آن چند سال بود. ثباتی که با رفتن این مربی هیچگاه در این تیم دیده نشد و آنها ۲ بار سقوط را تجربه کردند. در تیم ملی نیز میتوان به حسین شمس اشاره کرد. شمس در ۵ سال حضور خود در تیم ملی باعث ثبات تاکتیکی و نتیجهگری رو به جلوی تیم کشورمان شده بود. ثبات تاکتیکی که تا شکست یک گله مقابل برزیل و پیروزی مقابل اسپانیا و روسیه پیش رفت. بعد از شمس تیم ملی ما هیچگاه به ثبات نرسید تا جایی که توسط خسوس به تمسخر گرفته شدهایم. البته در لیگهای دسته پایینتر هستند سرمربیانی که انتخاب اول و آخر تیمهای شهر خود هستند (مانند محمود عبدالهی در قزوین). اما نمونههای تغییر مداوم و عدم نتیجهگیری بسیار هستند.
تیمهایی که بیشتر برای تبلیغ و بر اساس حس جاهطلبی مدیران خود ایجاد شدهاند و به جلو میروند. از نمونههای بارز آن میتوان به گیتی پسند و دبیری اشاره کرد که در چند دوره اخیر لیگ هیچگاه به ثباتی در سرمربیان خود نرسیدهاند. دو تیم پرطرفداری که حتی به قهرمانی لیگ نیز رسیدهاند ولی بلافاصله سرمربیان قهرمان خود را تعویض کردهاند.
بدون شک مربیگری از دشوارترین شغل هاست، طبیعی است که یک مربی نتواند در مدت زمان کوتاه با یک تیم به نتیجه برسد. بازی فوتسال یک بازی گروهی است آشنایی یک سرمربی با تمام بازیکنان، توانمندیهایشان و تعیین بهترین سیستم برای آنها تا حدی زمانبر است. و یک سرمربی نیاز دارد تا بر اساس برنامه خود آن را در میان بازیکنانش جا بیاندازد. سرمربی که میداند در انتهای فصل با کسب هر نتیجهای از سمت خود برکنار میشود و جایش را به دیگری میدهد هیچگاه تمام تمرکز و تلاشش را برای کسب نتیجه خرج نمیکند. سرمربی که هر روز چوب برکناری بالای سر خود میبیند٬ هیچگاه نمیتواند تمام تمرکز خود را برای ساختن تیمی بهتر بگذارد و بیشتر انرزیاش صرف فکر کردن به دوران بعد از برکناریاش میشود.
به هر حال ثبات در مربیگری، شجاعتی است که هر مدیری قادر به این ریسک نیست اما از ملزومات موفقیت یک مدیر فوتسالیست. به امید روزی که بدعت برکناری سرمربی بعد از اتمام فصل به فراموشی سپرده شود.
برچسب ها :تیم ملی فوتسال،تیم ملی فوتسال ایران،فوتسال ایران،پایگاه خبری فوتسال،پایگاه خبری فوتسال ایران، ، جام جهانی فوتسال ، فوتسال جهان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
]چه عجب یه تحلیل خوب دیدیم . ممنون
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲